شهید خسرو نظری
نام پدر : عبدالعلی
تاریخ تولد : ۱۳۴۸/۱۱/۱۰
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۴
محل تولد : بوشهر
محل شهادت : جزیره سهیل
آرامگاه : گناوه
_______________________________________________________________________________________________
زندگی نامه شهید
شهید خسرو نظری فرزند عبدالعلی در تاریخ ۱۳۴۸ در روستای بهمنیاری پا به عرصه وجود گذاشت .
دوران کودکی خود را در روستای بهمنیاری گذراند و در سن ۷ سالگی راهی مدرسه شد و دوران راهنمایی خود را در مدرسه شهید مجید خزایی و شهید خدا خواست خدرزاده طی کرد و برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان شهدای فتح المبین شد .
در تاریخ ۱۳۶۳ به عضویت پایگاه مقاومت صاحب الزمان محله سادات در آمد و یکی از افراد فعال و پر تلاش این پایگاه بود .
شهید در تمام دوران تحصیلی و در خانواده با اخلاقی نیکو و پسندیده و سرشار از اخلاص و در میان برادران پایگاه صاحب الزمان نمونه و استاد و معلم بود .
شهید در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۹ با عشق وافر به اسلام با سپاه بزرگ یکصد هزار نفری محمد (ص) عازم جبهههای حق علیه باطل شد و در نهایت در عملیات کربلای ۴ شرکت نمود و پس از رزم فراوان با کفار بعثی در حالی که قلبش مالامال از عشق به اسلام عزیز و امام بزرگوار بود به فیض عظیم شهادت رسید و به لقاء الله پیوست .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
______________________________________________________________________________________________
خاطرات شهید
خاطره از همرزم شهید سیاوش بهمنیاری
عنوان خاطره : سپاهیان یکصد هزار نفری محمد (ص)
در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۹ به سوی جبهه حرکت کرد و ما هم به همراه تعدادی از برادران بسیجی عازم شدیم . قبل از اعزام من با شهید خسرو نظری هماهنگ کرده بودیم که تا پایگاه مقاومت صاحب الزمان محله سادات با همدیگر برویم .
ساعت ۷:۳۰ صبح بود که درب حیاط منتظر شهید خسرو بودم بعد از مدتی شهید آمد . من هم ساک خودم را برداشتم و با هم تا پایگاه مقاومت صاحب الزمان رفتیم آنجا خسرو از یک مغازه ، ساک خرید و بعد ما به همراه شهید محمد جعفر سهیلی ، شهید غلام حسن کرمی ، و شهید نادر شمسی دخت و مرحوم سید مصطفی موسوی رفتیم جهت اعزام به بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
آنجا بعد از آنکه مراسم بدرقه با حضور امام جمعه محترم شهرستان و مردم همیشه حاضر در صحنه شهرستان گناوه برگزار گردید سوار اتوبوسها شدیم . برادر شهید به جهت خداحافظی با برادر خود آمده و بعد از آن اتوبوسها به سمت جبهه به حرکت در آمدند.
یاد همه شهدا گرامی و راهشان پر رهرو باد.
_______________________________________________________________________________________________
یادداشت های شهید
در آخرین لحظات قبل از آغاز عملیات کربلای ۴
من هم اکنون در چادر نشستهام تاریخ ۱۳۶۵/۹/۲۸ ساعت دوازده و شش دقیقه کم است.خود را برای عملیات آماده میکنم پدر و مادر و برادران و دوستانم امیدوارم مرا حلال کنید ممکن است دیگر شما را نبینم از طرف من از همه دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید و اکنون میروم شما را به خدای بزرگ میسپارم دعا برای امام کنید .
خسرو نظری اعزامی از گناوه
_______________________________________________________________________________________________
توصیفاتی از زندگی شهید
۱. شهید به تحصیل علم و دانش علاقه زیادی داشت و در دوران تحصیل همیشه از شاگردان ممتاز کلاس بود .
درس را به خاطر گرفتن نمره و داشتن مدرک نمیخواند بلکه برای فراگیری علم و دانش آن را میخواند .شهید تحصیلات ابتدایی خود را تا کلاس سوم در مدرسه قائم محله سادات ( مال سیدا ) فرا گرفت و برای ادامه تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه سلمان فارسی شد و بعد از پایان دوره ابتدایی برای تحصیل در دوره راهنمایی وارد مدرسه شهید خزایی شد و مدرک این دوره را با موفقیت بدست آورد .
برای تحصیل در دوره دبیرستان وارد دبیرستان شهدا فتح المبین شد و تحصیل خود را تا سال دوم ادامه داد و در اواسط سال دوم دبیرستان راهی جبهههای جنگ شد و در عملیات کربلای ۴ مردانه به شهادت رسید .
۲.شهید در سال ۱۳۴۸ در یک خانواده مستضعف و مذهبی به دنیا آمد پدرش مردی کارگر بود که به زحمت مخارج زندگی خانوادهاش را تامین میکرد . شهید برای کمک به پدرش و بالا بردن اقتصاد و مخارج خانوادهاش در تابستان که مدرسه تعطیل بود به شاگردی و کارگری و آموختن حرفه میپرداخت و به این صورت زندگی شهید تا هنگام شهادت ادامه داشت .
۳. شهید اخلاقی نیک و خوب نسبت به خانواده و همچنین دوستانش داشت با پدر و مادر و اعضای خانواده مهربان و با دوستان صمیمی بود .
هرگز کسی را مورد سرزنش و تمسخر قرار نمیداد و از نظر علمی استعداد زیادی داشت فردی با تجربه و با استعداد برای اجتماع خود بود .
۴. شهید هفت سال سن داشت که مبارزات انقلاب اسلامی در شهرستان شروع شد در تمام راهپیماییها شرکت میکرد و بر روی دیوارها شعاربر ضد رژیم طاغوت ستم شاهی مینوشت .
از نظر فرهنگی ، وی در فعالیتهای فرهنگی و انجمنهای اسلامی مدرسه شرکت میکرد و موقعی که در بسیج بود برای جذب نیرو به جبههها تبلیغ میکرد .
۵. شهید در زمان پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ و آمدن امام خمینی به ایران در حدود هشت سال سن داشت .
وی احساس عجیبی نسبت به انقلاب و امام داشت و به وضوح دریافته بود که این انقلاب به چه خاطر و برای چه انجام گرفته است و همچنین دریافته بود که باید خود را جزیی از اجزاء این انقلاب به شمار بیاورد .
در زمانی که جنگ بر ما تحمیل شد وی بر خود واجب دانست که از حریم وطن خود دفاع کند زیرا که او خود را سرباز امام و پاسدار انقلاب اسلامی میدانست و میگفت
من چه طور ببینم که دشمن به وطن من تجاوز میکند و من و امسال من ساکت و آرام و خاموش در کنج خانه بنشینیم و بی خبر از همه جا به کار خود مشغول شویم
من پاسدار این انقلاب خواهم بود و در راه این انقلاب جان خود را فدا خواهم کرد .
۶. شهید درباره جنگ همیشه میگفت به فرموده امام خمینی این جنگ برای امت ایران یک نعمت است ، زیرا جنگ اتحاد بین مردم را محکمتر کرده است . وی خود نیز بر این عقیده بود و برای دفاع از حریم کشور و سرزمین خود ایران راهی جبهه شد و اتفاقاً اگر دوستان در مورد جبهه سوالاتی از وی میکردند با قاطعیت تمام جوابی کامل و با معنا به آنها میداد .
چنانچه اگر کسی از وی در مورد اینکه چرا به جبهه میروی میپرسید ، در پاسخ میگفت : به سخن امام گوش فرا ندادهای که میفرمایند این جنگ بر ما تحمیل شده است و باید با سر و جان از میهن عزیز خود دفاع کنیم .
۷ ـ شهید در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۹ با کاروان بزرگ سپاهیان حضرت محمد (ص) به جبهه اعزام شد و بعد از یک ماه که در جبهه حضور داشت عملیات کربلای ۴ آغاز شد وی با عشق فراوان در این عملیات شرکت کرده و سرانجام با لبی خندان همچون گلی پر پر شد و به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
بازدید: 4