شهید داریوش منعمی
نام پدر :حیدر
تاریخ تولد :۱۳۴۶/۰۴/۲۰
تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۸/۱۱
محل تولد :بندر گناوه
محل شهادت :مومیان
آرامگاه :چهار روستایی
_______________________________________________________________________________________________
زندگی نامه شهید
بسم رب الشهداء و صدیقین
شهید منعمی در سال ۱۳۴۶ در روستای چهار روستایی در خانوادهای مومن ولی از طبقه مستضعف پا به عرصه زندگی نهاد نامش داریوش و کشاورز زادهای مخلص بود . و تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستای محروم چهار روستایی با کمبود وسایل رفاهی دانشآموزی آغاز نمود و بعد از دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی همان روستا شد .
مدرسهای که به نام یکی از شهیدان همین روستا که صدای هل من ناصراً ینصرنی حسین زمانش را شنیده بود و در جبهه شوش بر اثر خمپاره دشمن زبونی به لقاء الله پیوسته ، نام گذاری شده بود . شهید منعمی در دوره راهنمایی چون محیط و همکلاسیهایش فرق می کرد . نسبت به امام و انقلاب اسلامی وظیفه بیشتری را احساس نمود و به فرمان رهبرش امام خمینی لبیک گفت و در ارتش بیست میلیونی شرکت نمود . وی در بسیج فعالیت بسزایی داشت همیشه سعی میداشت که افراد بسیج از نظر معنویت در سطح بالایی باشند تا بتوانند مردم را بیشتر به طرف خود جذب کنند .
شهید منعمی چند خصلت بارز داشت او ایمان کامل به خدای خویش داشت که همچون چراغی راه او را تا افقهای بیکران آسمان روشن کرد . صداقت و راستگویی که آن سیمای پر عطوفت او را در خاطرهها برای ابد ثبت کرد . او خوب مینوشت و امانت قلم را خوب نگاه میداشت . همیشه مستکبران و یادشان را با قلم و زبان رسایش میکوبید و محرومان را که خود از قلب آنها بر خواسته بود ارج مینهاد و الحق هم جان خویش را بر سر آنها نهاد .
شهید منعمی در انجمن اسلامی دانشآموزان مدرسه راهنمایی شهید صید عالی فعالیتهای بسزایی داشت . دانشآموزان را به خواندن نماز جماعت و تشکیل جلسات قرآن تشویق مینمود و همیشه توصیهاش در این بود که میگفت نماز را به جماعت بخوانید ولو اینکه تعدادتان کم باشد وی همچنین در کتابخانه انجمن اسلامی مدرسهاش زحمتهای فراوان میکشید و دانشآموزان را جهت مطالعه کتابهای دین و اخلاق اسلامی تشویق نمود و در جهت مطالعه کتابهای دین و اخلاق تشویق مینمود او عضو شورای انجمن اسلامی دانشآموزان بود و در مراسم یوم الله بیاندازه فعالیت و جدیت به خرج میداد و میگفت که روزهای یوم الله باید زنده نگه داشته شوند . آری او دانش آموزی بود که برای کلاس خیلی موثر و مفید بود که به قول یکی از همکلاسیهایش میگفت داریوش چراغی در بین ما بود . به کلاس نور و روشنایی میداد و کلاس را با نور خود منور ساخته بود . آری او انگیزه عجیبی برای جبهه رفتن داشت به همین مناسبت فضای باز مدرسه را بر خود تنگ احساس نمود و راهی جبهه حق علیه باطل گشت . ولی ناگفته نماند که او به معلمین و دوستان و همکلاسیش قول داده بود که در امتحان آبان ماه شرکت کند و کارنامه نیمه تمامش را کامل نماید اما او در سحر گاه خونین ۱۳۶۱/۰۸/۱۵در حمله تحت نام محرم با رمز یا زینب ،خواهر سرور شهیدان حسین (ع) و در ماه محرم در کربلای عین خوش در خون جوشان خویش غلتید و به خدای خویش پیوست.
نامش و راهش گرامی باد
_______________________________________________________________________________________________
خاطرات شهید
یکی از دوستان و همسنگر شهید :
یک روز شهید و ما پس از مدتی که در جبهه بودیم ما را روانه عین خوش نمودند پس از مدت کوتاهی فرمانده گروهان دستور داد که خودتان را آماده کنید پس از آن همه وسایل جنگی را آماده کردند داریوش و دیگر دوستان دور هم جمع گردیدیم و از همدیگر حلالیت طلبیدیم پس ما را به ستون یک کردن دیگر وقت آن رسیده که فرمانده دستور حمله را بدهد که ناگهان به دستور فرمانده حمله آغاز گردید همانجا بود که از همدیگر جدا شدیم هر یکی به طرفی میرفت تا نیروهای بعثی را عقب براند و آنها را سرنگون سازد و چون منطقه وسیع بود و هواپیماهای عراقی منطقه را بمب باران میکردند ، همدیگر را ملاقات نکردیم ولی یکی از دوستان همسنگر که با ایشان در یک جا بودند میگوید : ما در حین حمله بودیم خودم و داریوش در کنار هم بودیم که تیری به پیشانی داریوش خورد ولی داریوش نمیدانست اما من متوجه شدم و به وی گفتم :که پیشانیت خون آمده او دستش را برد روی پیشانی که خون پیشانی و صورت وی را پوشاند و در همان آن شهید به لقاء الله پیوست راهش مستدام باد .
از زبان یکی از دوستان شهید :
در سال ۱۳۶۱ بود که من و شهید با تعدادی از دیگر دوستان روانه آموزش نظامی به پادگان شهید دستغیب کازرون گردیدیم و ۲۳ روز در آن پادگان آموزش دیده و سپس روانه جبهه شدیم . پس از گذشت یک هفته در خط پاسگاه زید جهت استراحت به پشت جبهه منتقل گردیدم پس از چند روزی که گذشت ما را روانه منطقه عین خوش کردند و در همان منطقه شهید به لقاء الله پیوست.
روحش شاد و یادش گرامی
_______________________________________________________________________________________________
وصیت نامه شهید
به عنوان وصیت نامه خدمت برادرانم خودم مینویسم ، نه تنها برادرانی که از یک مادر هستیم ، بلکه با برادرانی هستم که حزب الله و پیرو خط ولایت و فقیه هستند ، آن کسانی که حاضر نیستند به غیر از حکومت ولایت فقیه در هیچ ولایتی زندگی کنند و نه کسانی که میتوانند در هر ولایتی باشند .
برادران عزیزم یک انگیزهای برایم هست که شاید شما کم به آن اهمیت داده باشید و آن این است که آیا نیروهای حزب الله زمانیکه نور را ندیده بودند و برای پیدا کردن نور به پا خاستند و لذت شیرینی در نور زندگی کردن را چشیدند دیگر میتوانند در ظلمت زندگی کنند ؟ نه ، نه ، نمیشود .
پس برادران نظر به اعمال کسانی که به قول امام تماشاچی هستند نکنید ، در اعمال سست نشوید و روز به روز محکم و استوار انقلاب را پیش ببرید به یاری خداوند بزرگ ، کسانی که عقیده به ولایت فقیه ندارند آخر مثل ما فکر نمیکنند . پس عمل شما نباید با عمل آنها مطابق باشد .
والسلام
داریوش منعمی
بازدید: 17