شهید جواد فروتن
نام پدر :حسین
تاریخ تولد : ۱۳۴۱/۸/۲۶
تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۳/۸
محل تولد : گناوه
محل شهادت : شوش
آرامگاه : گناوه
_______________________________________________________________________________________________
زندگی نامه شهید
شهید جواد فروتن در سال ۱۳۴۱ در شهر گناوه دیده به جهان گشود در یک محیط آکنده از صمیمیت زندگی را آغاز نمود . حرکت و رفتار وی در دوران کودکی حکایت از شکل گیری شخصیتی بزرگ در آینده را نوید می داد.
به بیان مادرش جواد از ۵ سالگی نماز میخواند و از کودکی سعی در شناخت محیط اطراف خود را داشت در دوران دبستان و راهنمایی از تمام امکاناتی که جهت تکاملش بسوی الله برای وی مقدور بود یاری میجست و یکی از دانشآموزان ممتاز مدرسه خود بود .
دوران متوسطه را در دبیرستان طالقانی در رشته فرهنگ و ادب گذراند و سعی در تحقیق پیرامون قرآن و فرهنگ قرآنی داشت.
همواره یکی از چهرههای فعال مدرسه بود و با هجرت و شهادتش درس بزرگ توحید را به همسالانش آموخت. اخلاق حسنه جواد آینه تمام نمای دوستان و رفیقانش بود .
هر کس حتی با جواد در سلام و تعارف هم آشنایی داشته باشد هیچ گاه نمیتواند سیرتش و سیمای خوبش را از یاد برد ـ خضوع جواد انسان را شرمگین میساخت . در زندگی اجتماعی سعی در کمک به برادران و خواهران دینیاش مینمود.
بارها با پول بدست آمده از دسترنج کارگریش کتابهای داستان می خرید و به بچهها هدیه میکرد ـ تابستانها بعد از فراغت از درس و مشق به کارگری میپرداخت و پس از پرداخت خمس و زکات پولش به زیارت امام رضا (ع) مشرف میشد و قلب پاکش را در زلال اقیانوس توحید شستشو میداد .
به بیان یکی از برادران همراهش در سفرهای مشهد یک لحظه از وقت گرانبهایش را بیخود صرف نمینمود و همیشه در مجالس و تکایای مذهبی حضور پیدا میکرد و در تابستان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تمامی رمضان را در صفوف تظاهرات خونین علیه رژیم شاه گذراند .
_______________________________________________________________________________________________
زندگی سیاسی شهید
شهید در سالهای اول راهنمایی با تمام عشق و ایمان خود به توحید در کلاسهای درس قرآن که توسط روحانیون اعزامی برگزار میگردید مشتاقانه حضور می یافت و در مجالس سخنرانی ـ قرائت قرآن ـ مقاله نویسی و …. حضور فعال داشت .
در آن هنگام تنها میعادگاه جواد مسجد بود و همین اخلاق مسجد بود که به وی اخلاص آموخت و سرآمد همه دوستان و برادرانش شد .
در سالهای بعد با ارتباط خوبی که با روحانیون جوان اعزامی از قم برقرار نمود به عنوان یکی از بهترین شاگردهای کلاسهای آموزشی قرآن شناخته مشد و در سال ۱۳۵۶ با همکاری چند تن از دوستانش «گروه میثم » را تشکیل دادند و در پخش اعلامیههای آگاهی بخش امام جدیت تمام داشت
در اولین خروش مردم مسلمان گناوه حضور فعال داشت و در همان راهپیمایی بدست مزدورانی که برای توقف راهپیماییها تعیین شده بودند در حسینیه معتمدی دستگیر و در زیر شکنجههای دژخیمان شاه دو روز تمام مقاومت کرد و به اظهار یکی از همرزمانش در زیر باران سرنیزههایی که بر بدنش فرو آمد با شعار لا اله اله الله و یا صاحبالزمان (عج) مامورین شاه را دیوانه کرده بود که پس از مقاومت شدید در برابر شکنجه ها ، مزدوران مجبور به آزاد کردن وی شدند .
در خروش تودههای مسلمانان مردم گناوه به عنوان یکی از چهرههای فعال مسلمان دوشادوش همرزمانش پیکار نمود و در ۲۲ بهمن به آرزوی اولین خود رسید ـ
در گشتهای شهری و در محافظت شهر و سپس کمیته و کانون فرهنگی شرکت فعال داشت و با آن سن کمش به عنوان یکی از چهرههای فعال مسلمان مشخص شده بود .
با خنثی نمودن توطئههای گروههای چپ و منافق در مدارس، خشم ضد انقلاب را برافروخته بود ـ با تشکیل سپاه هم دوش یارانش با همه توان به ایثار پرداخت و چون نمیتوانست تمام وقتش را در سپاه بگذارند به عنوان پاسدار ذخیره به مسئولیت الهی خویش پرداخت ـ
با شروع جنگ تحمیلی بیصبرانه آماده رفتن به جبهه شد و علیرغم تاکیدات برادران همرزمش برای ماندن
اما عشق شدید به لقاء الله او را به مشهد ( شهادت گاه عاشقان توحید ) کشانید .
از اول فروردین ماه در جبهه دب حردان ـ صبحانیه قهرمانانه به پیکار پرداخت بعد از آن به جبهه شوش دانیال به کمک برادرانش شتافت و در پیکاری سخت و بعد از فتحهای مکرر و پیروزمندانه اسلام ـ غروب جمعه ۸ خرداد به دیدار حق شتافت و برگی از پیروزیهای اسلام و مسلمین را ورق زد .
یادش گرامی و راهش مستدام باد
________________________________________________________________________________________________
شرح شهادت شهید
در شب حمله به تاریخ ۱۳۶۰/۲/۳۱ من و جواد همراه با گروهی بودیم و حمله شروع شد و تا ساعت ۳ عصر روز بعد ادامه یافت و قسمتی را که میخواستیم از دست دشمن بگیریم موفق به گرفتن آن شدیم و در حدود ۱۵۰ نفر را اسیر کردیم و در جای دشمن مستقر شدیم .
در این حال جواد را دیدم که میگفت : رگبار روی آنها گرفتیم و خودم دیدم که چند تای آنها را زدم میخندید و خوشحال بود و کلمه شهادت را به زبان میآورد و زمزمه میکرد و بعد از آن که دشمن را عقب راندیم سنگر درست کردیم و نگهبانی میدادیم که مبادا دوباره حمله کنند ولی آنها اینقدر ترسیده بودند که دیگر قصد حمله را نداشتند و حال نوبت تقسیم بندی بود
در آن محوطه نگهبانی دادیم و قرار بر این شد که ۱۲ ساعت نگهبانی و ۲۴ ساعت استراحت و جواد ۲۴ ساعت نگهبانی و ۱۲ ساعت استراحت میکرد .
ولی چه استراحتی او همواره با خدای خود راز و نیاز میکرد و با بچهها بحث میکرد و درباره شهادت و پیروزی سخن میگفت .
در حدود ۸ روز از تصرف ما از این منطقه نگذشته بود که جواد گفت : بچهها من دیشب خواب دیدهام که شهید میشوم و شهید شدن من در این جبهه شوش خواهد بود و مرتب از شهادت میگفت و تا اینکه وقت آن رسید که از سنگرهای جلویی به سنگرهای عقبی جهت استراحت بیاییم
در این حال بود که خمپارهای در حدود ۷ یا ۸ متری ما به زمین خورد و هوا را آلوده از خاک کرد و من هیچ چیزی را ندیدم و هر چه فریاد زدم و جواد جواد کردم ولی جوابی نشنیدم و همانجا خوابیدم تا دود و خاکهای موجود بر طرف شود و در این حال بود که جواد را دیدم که غرق در خون بود و رفتم تدارکات را خبر دادم و برانکارد را آوردم و او را روی آن گذاشتم و به آورژانس آوردم و در حدود ساعت ۴ صبح بود که او را به شهر بندر گناوه آوردند و روز بعد طی مراسم با شکوهی در گلزار شهدای شهر به خاک سپردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
_______________________________________________________________________________________________
وصیت نامه شهید
بسمه تعالی
اگر کشته شدم فقط دعا کنید که خدا مرا در زمره شهیدان درگاهش قرار دهد و مرا غسل ندهید و کفن نکنید چون رهبرم حسین نه کفنی داشت نه غسلی.
و به مادرم بگوئید: که مادر آرزوی من برآورده شد و گریه نکن فقط دعا کن و به او بگوئید اگر گناهی در حق تو کرده ام بخاطر خدا مرا ببخش چون اگر تو مرا نبخشی خدا مرا نمیبخشد.
وبه پدرم بگوئید که من خدمتی برای تو نکردم ولی از تو درخواست میکنم بخاطر هر آنچه که می پرستی مرا ببخش و یک پیامی برای ملت مسلمان مجاهد دارم و آن اینکه اگر همه کشته شوید بجز یک نفر،من از آن یک نفر میخواهم که تسلیم دشمن نشود و فقط تسلیم دربرابر خدا باشد.
و ملت باید فقط متکی به خدا و فوانین خدا واسلام باشد.
جواد فروتن
بازدیدها: ۵۴