یادداشت های شهید
برگرفته از دفتر یادداشت شهید از جبهه های جنگ در اهواز
سلاح خویش منه بر زمین … برادر من ! …
هنوز اول عشق است
میان ما و رهائی ؛ شطی زخون جاری است
شنای سرخ بیاموز
چرا که بایدمان زین « فرات » بگذشتن …
*****************************************
محرم ؛ سمبل است و عاشورا ؛ رمز
باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچکس کم نداریم
« امام خمینی »
******************************************
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
کربلا تاریخ است و شهادت یک راه و بهترین راه …
برخیز ! که تا شهادت است .
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست .
********************************************
محرم ماه پاسداری از حرمت انسان به حریم ایمان
محرم تحریم بازار باطن در جهت رونق حق
محرم ، وجدان همیشه بیدار تاریخ و گلوی هماره فریادگر زمان است .
************************************************
ملتی که شهادت برای او سعادت سربلند است .
« امام خمینی »
امریکا ما را از جنگ نترساند ما مرد جنگیم .
« امام خمینی »
______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
به تصویر کشبدن صحنه عاشورا در لحظه شهادت
آقای حسن زاده می گفت : بعد از مدتها انتظار شب عملیات فرا رسید ، ما تا به نقطه عملیات رسیده بودیم ، ساعتها پیاده روی کرده بودیم و در راه چندین بار مورد بمباران هواپیماهای عراقی قرار گرفته بودیم جسمها خسته ولی روحیهها بسیار بالا بود . چهره بچهها رنگ دیگری داشته صحبتهایی که بین ما رد و بدل می شد بوی جدایی می داد . هر کس نوعی به قولا توی خودش بود . به ما گفته بودند که یکی از محورها پاکسازی و باز نشده و احتمال شهید شدن بچههایی که در این محور عمل خواهند نمود بسیار زیاد است .
در بین ما ، آن شب حمزه حال دیگری داشت . بر عکس همه که خسته بودیم او بسیار سرحال و خنده رو بود . با بچه ها بسیار گرم گرفته بود و هرگاه خودش تنها می شد ، آهسته زمزمه ای بر لب داشت و آهسته می خواند : بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا بیصبرانه منتظر صدور دستور عملیات بودیم . حمزه بی سیم چی بود و همه نگاهها به طرف او و بی سیم بود .
گوشها برای شنیدن دستور عملیات لحظه شماری می کرد و قلبها تند تند می زد . ناگاه دستور عملیات صادر شد صدای غرش توپ ، خمپاره و کاتیوشا گوش را کر میکرد عراقیها هم آتش سنگینی تهیه دیده بودند . با فریادهای الله اکبر به جلو میرفتیم منطقه از نور ناشی از انفجار مینها و گلولهها مثل روز روشن بود و صحنه های دل خراش قلب هر ناظری را به درد میآورد بعدا دانستیم طوری که ما عمل کردهایم همان محوری است که پاکسازی نشده بوده و بچهها در میان مینها عبور می کنند .
من و شهید عباس کامکاری که فرمانده ما بود و حمزه که بی سیم چی بود همچنان به جلو می رفتیم . عباس و حمزه کنارم حرکت می کردند و من چند قدم پشت سر آنها بودم ، آنها رسیدند به یک مانعی که بنظرم یک بوته علف بود یکی از آن طرف و دیگری از این طرف بوته گذشتند که ناگهان صدای یک انفجار ما را به اطراف پرتاب کرد . من تا مدتی بیهوش افتاده بودم . وقتی به هوش آمدم صدای عباش کامکاری را شنیدم که داشت حمزه را صدا می زد و میگفت حمزه بیا پیش من
حمزه در جوابش میگفت نمیتوانم از جایم بلند شوم و چون عباس به من نزدیکتر بود به سراغش رفتم دیدم عباس غرق در خون شده و نمیتواند تکان بخورد . خواستم کمکش کنم با صدای گرفته ای به من گفت برو حمزه را بیاور به سراغ حمزه رفتم دیدم پاهایش داغون شده ، چفیهاش را دور پاهایش پیچیده اما خون زیادی از او رفته است و در همین حال با حال گریه میگوید ” السلام علیک یا ابا عبدالله ” و همچنان گریه میکرد با تعجب گفتم ، حمزه تو که آدم ضعیفی نبودی ؟
در جواب گفت : من که برای زخمی شدنم گریه نمیکنم ، من چیزی را می بینم که قلب مرا آتش میزند ، گفتم چه چیزی را میبینی ؟ جواب داد به خدا قسم من چند قدمی درست صحنه عاشورا را می بینم و همین طور با دست اشاره میکرد و یک یکی اسم شهدای کربلا را میآورد و سعی داشت که من هم آنچه را که او نشان می دهد ببینم اما من چیزی ندیدم . وقتی خواستم او را بلند کنم به خودش آمد و گفت تو چرا اینجا هستی :؟ گفتم میخواهم شما را میخواهم به عقب منتقل کنم .
گفت یالا تفنگ و بی سیم را بردار و برو جلو گفتم آخه ، گفت آخه نداره معطل نکن من حالم خوب است ، خواستم چیز دیگری بگویم با حالت نزار داد زد برو اذیت نکن . رفتم اما دلم پیش آنها بود وقتی مطمئن شدم که خط شکسته نشده و بچهها همچنان به جلو می رفتند برگشتم و به آنها کمک کنم ولی با کمال تاسف دیدم که هر دوی آن عزیزان شهید شده اند…
راوی وقتی که صحبتش به اینجا رسید ، های های گریه میکرد و از اینکه توفیق شهادت و همراهی دوستان را نصیبش نگردیده افسوس میخورد
______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
بازدیدها: ۷۰