شهید حیدر تباشیر

نام پدر :عوض

تاریخ تولد :۱۳۴۰/۱۰/۱۵

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۱/۰۵

محل تولد : بندر گناوه

محل شهادت : جبهه شوش – عملیات فتح المبین

محل دفن :گلزار شهدا گناوه

______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

زندگی نامه شهید

شهید حیدر تباشیر فرزند عوض در ۱۵ دیماه سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی در روستای فخرآوری چشم به جهان گشود . دوران کودکی خود را بر اثر قحط سالی پی در پی در کنار خانواده خود در اروند کنار از توابع شهر آبادان گذرانید پس از چند سال به زادگاه خویش بازگشت و در سن ۶ سالگی وارد مدرسه شد . دوران دبستان را در روستاهای فخرآوری و محمد صالحی گذراند . رفتار و اخلاق وی به گونه ای بود که مورد تعریف و تمجید دانش‌آموزان و مردم روستا قرار گرفته بود . سال اول و دوم راهنمایی را در روستای محمد صالحی به اتمام رساند و سرانجام برای سال سوم راهنمایی در شهرستان گناوه مدرسه شبانه  ثبت نام نمودو به تحصیل مشغول شد .

در انقلاب نقش فعالی داشت در صف اول تظاهرات کنندگان قرار می‌گرفت با تاسیس بسیج عضو این نهاد مقدس شد . بیست و یک ساله بود که به جرگه متاهلین پیوست و آذرماه سال شصت خداوند به او فرزندی عطا نمود که نام وی را مرتضی گذاشت 

سرانجام در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۱۴ به جبهه حق علیه باطل در بستان و تنگه چزابه شتافت پس از سه ماه به خانه برگشت . این بار حیدر به کلی عوض شده بود ، نیمه‌های شب برمی‌خاست و به خواندن نماز شب می‌پرداخت سرانجام در دومین بار که به جبهه اعزام شد در عملیات فتح المبین در منطقه شوش شرکت نموده و در نهایت در ساعت ۷:۳۰ روز شنبه ۱۳۶۱/۰۲/۰۱  بر اثر اصابت ترکش خمپاره  به لقاء الله پیوست .

«روحش شاد و راهش مستدام باد»

______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

خاطرات شهید

خاطره از محمدعلی گتویی

بسمه تعالی

 

خاطره خودم را با نام و یاد خداوند کریم آغاز خواهم کرد این خاطره در روز مبعث سرور کائنات حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) آغاز کرده‌ام  اما خاطره  شهیدان دفاع مقدس از قلم و زبان عاصی چون حقیر بسیار حقیرانه است . اما چون فرزند گرامی شهید مرتضی عزیزم فرموده‌اند اطاعت کرده‌ام .

سال ۱۳۶۰ با برادر عزیزم شهید حیدر تباشیر و جمعی از برادران رزمنده که به شرح ذیل اسامی‌شان را خواهم نوشت همراه بویم

۱- احمد موحد  ۲ ـ  حیدر بازدار ۳- حیدر خدری ۴ ـ الله کرم ابراهیمی  ۵- شهید بزرگوار مهدی رزمجو  ۶ ـ  مجید سیفی که در بین راه از ما  جدا شد و به سمت دیگری رفت . چند روزی در قرار گاه عملیات دزفول اهواز مستقر بودیم و شب عملیات ما را در شهرک خلخال شوش شبانه جمع کردند و صحبتهایی در خصوص عملیات اعم از شرح حال عملیات و وضعیت عملیات و پیشروی عملیات در منطقه شوش برایمان انجام دادند .

شب بارانی بود و بعد از خاموشی هر کسی مشغول وصیت نامه بود ولی شهید مرتب می‌خندید انگار می‌فهمید که فردا می‌خواهد پرواز کند و تا صبح عملیات نخوابید و همان شب در شهرک خلخال چند کمپرسی ماچله  ‌آمدند و ما را سوار کردند و در همان هوای بارانی حرکتمان دادند تا نزدیک خط مقدم و ماشینها در جاده باتلاقی روی بغل خوابیدند و همه  را سوار چند دستگاه تویوتا لندکروز کردند و در سنگرهای نزدیک خاکریزهای عراقی بردند که آنها ما را مورد هجوم قرار دادند و آن شب خاکریزها را گم کرده بودیم  تا اینکه صبح فردا قرارگاه عملیاتی مان را پیدا کردیم.

فردای آن روز ساعت ۷ صبح به محل استقرار نیروهای تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب قم رسیدیم و با ۲۵ نفر مقابل ۳۰۰۰ نفر هزار عراقی قرار گرفتیم و شهید مرتب می‌گفت فلانی برو نیرو بیاور گفتم : فلانی نیرو  نیست و فعلا محاصره هستیم بسیار اصرار کرد که برو  نیرو بیاور و من مجدداً گفتم نیرو نیست با همان حال نشسته بود یک مرتبه چند خمپاره آمد گفتم حیدر بخواب چیزی نگفت گفتم چرا شوخی می‌کنی خمپاره است ، هیچ نگفت که شهید رزمجو که با فاصله بیست متری من بود گفت شهید شد .

انگار دنیا در چشم ما تار شد و جسد شهید عزیز را در خاکریز خواباندیم و حمله را با قلبی آکنده از اندوه و غم از  دست دادن شهید عزیزمان آغاز کردیم و خاکریزهای دشمن را تصرف کردیم و شوش آزاد شد به برکت خون شهیدان عزیز . یاد و خاطره  شهیدان گرامی باد . من در همان عملیات مجروح شدم و ما را به بیمارستان دزفول بردند فعلا حقیر از جانبازان آن عملیات می‌باشم . خداوند توفیقاتش  را به همه ما عطا بفرماید .

محمد علی گتویی ۱۳۷۸/۰۸/۱۵

ادامه دارد…

______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

وصیت نامه شهید

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

«لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَهَ وَ الحَیاه مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرما»

«به خدا قسم من مرگ را چیزی جز خوشبختی نمی‌دانم و زندگی با ستمکاران را چیزی جز نکبت  نمی‌شمارم .» امام  حسین (ع)

 

با درود پی پایان به رهبر انقلاب اسلامی و سلام بر همه شهیدان راه حق و آزادی از ابراهیم تا محمد و از محمد تا حسین و از حسین تا خمینی و شهیدان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، شهید اشرف مخلوقات او است .

بنده می‌خواهم تجارت کنم ، شما سراغ دارید کسی ۱۰۰۰ که تومان پول داشته باشد با تجارت آن را زیاد می‌کند . من هم می‌خواهم با جان ناقابلم تجارت کنم آن هم با خدای مهربان خود که اگر خدا خواست نافع شوم .

خدا می‌داند من این راه را با آگاهی و شناخت خود انتخاب کرده‌ام و نه از روی ناآگاهی و یا از روی اجبار بوده است مگر به دلخواه خویش. امیدوارم براین عقیده پایدار و مقاوم بمانم ، از خدای خود انتظار دارم که لطف بی نهایت خویش را شامل اینجانب حقیر بنماید و در این راه بزرگ به فیض شهادت نائل بیایم .

پیام بنده به اقوام و خویشان مخصوصا پدر و مادر و برادران عزیزم این است که اگر من به لقاء الله پیوستم برای بنده مجلس سوگواری برگزار بکنید و به مردمی که در سوگواری شرکت می‌کنند اعلام کنید که هر کس راه اینجانب را قبول دارد به راهم که همان خط سرخ تشیع می‌باشد ادامه دهد . بعد اینکه از هیچگونه عقد و عروسی جلو گیری نکنید . و برای اینجانب لباس سیاه بر تن نکنید که لباس سیاه برای نماز کراهت دارد و نگذارید که اسلحه این جانب بر زمین بیفتد و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت شکن لبیک گفته و وظیفه خود را نسبت به اسلام و مسلمین انجام دهید .

 تا آنجا که توانستم از هیچگونه فعالیت اسلامی خودداری نکردم و دین خود را نسبت به اسلام و مسلمین ادا کردم و از تمام دوستان و مردم محل برای بنده حلال بودی بطلبید .

والسلام

حیدر تباشیر

______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

بازدیدها: ۳۱۱