شهید عبدالرحیم احمدزاده
خاطرات شهید 1- کبوتری که گویا... درست یک ماه قبل از تولد او کبوتری سپید آمده بود و در خانه ما ماوا گرفته بود ، آرام و مثل اینکه منتظر کسی، روزی و یا چیزی باشد . در کنار و گوشه ای می نشست و باز پرواز می کرد و برمی گشت . تا...
ادامه مطلب ...